زنانگی من

تمام مسائلي که توي زندگي زنها وجود داره براي خودشون مقدسه! بهشون اعتماد به نفس ميده و از حق زن بودنشون دفاع ميکنه!

من هيچ وقت نتونستم عقايد فمينيست ها رو درک کنم و بفهمم چرا ميخوان زن بودن خودشون رو زير سؤال ببرن؟!

من عاشق درس خوندن و کار کردنم, کارهايي کردم که حتي همکارهاي مرد حاضر به انجامش نبودن! ولي به نظرم اين قضيه ربطي به فمينيستي يا زنانگي نداره! زنانگي من توي لوازم آرايشمه! توي شونه کردن موهامه! تو لاک زدنمه! تو گوشواره­هامه! وقتي ساعتها ميتونم بشينم و با موچين و آينه ور برم و فکر کنم, زنم! وقتي به خاطر کوچکترين چيزي که اذيتم کرده و هويتم رو زير سوال برده ساعتها گريه ميکنم و به روزي ميفتم که نميتونم چشمامو باز کنم, دوباره زن ميشم!

وقتي کسي به لوازم آرايشم ميگه "آبرنگ" به زن بودنم توهين کرده! دوست ندارم کسي به خاطر اينکه بابت اين "آت و آشغال" پول ميدم سرزنشم کنه! و بهم بفهمونه که هرگز پولشو پاي اين چرنديات نمي­ده!

وقتي ميرم چيزاي بدل و رنگارنگ و جلف ميخرم, دوست ندارم کسي بگه "اينا چيه باز؟!" دوست دارم نظر بده و بگه کدوم بهم ميآد يا نميآد! و با کدومش شبيه فلان هنرپيشه مي­شم! دلم نميخواد کسي از لباس­خواب به عنوان "پشه بند" ياد کنه و باعث بشه من هرگز نتونم خودمو تو يه لباس­خواب قشنگ و سکسي تصور کنم, چون احساس ميکنم خنده ­دار شدم و رفتم تو پشه بند! و چه موجودات خنده ­داري هستيم ما زنها!

دلم ميخواد از اون زنهايي باشم که هميشه به يه ديوار محکم تکيه مي­دن و حس حسادت همجنساشون رو به خاطر نداشتن اون ديوار و حسادت غيرهمجنس­هاشونو به خاطر تکيه دادن به اون ديوار محکم بخصوص برانگيخته مي­کنند و يک لبخند مليح تحويلشون مي­دن!

مهمترين چيزي که به يک زن, شخصيت, غرور و اعتماد به نفس ميده و ثابت مي­کنه که يک زنه! پوست تن اِشه! سند مالکيتش!

زنها ممکنه توي يک جمع لباسهاي خيلي وِلنگ و وازي بپوشن و اصلاً خياليشون هم نباشه, ولي حتي با لباسهاي کاملاً پوشيده هم توي دست دادن با بعضی افراد ترديد مي­کنن! و هميشه تو دلشون آرزو مي­کنن که دستي به طرفشون دراز نشه! دست کم من اين طوريم! چون مي­خوام يه زن باشم! ولي فمينيست­ها شلوار جين و تي­شرت مي­پوشن و خيلي راحت با تمام مرداي اطرافشون دست مي­دن و روبوسي مي­کنن, بدون اينکه بوي عطر زنانه ­اي بدن يا رژ لبشون برق بزنه!

دوست دارم همه اين چيزا رو! ولي مردي که به اين چيزا اهميت مي­ده, بي­شک فقط مي­خواد تسخيرت کنه و به قولي مخت رو بزنه!! و مرداي واقعي زير بار اين چيزا نمي­رن و حتماً به لوازم آرايش مي­گن آت و آشغال و به گوشواره­هاي صورتي مي­خندن!

من به چي احتياج دارم؟! مي­تونم همه زنانگي خودم رو زير سؤال ببرم و با يک مرد واقعي باشم! يا با يک شارلاتان! که بهم اعتماد به نفس مي­ده و زن بودنم رو مي­فهمه و مي­فهمونه, يادم مي­ندازه که از چي خوشم مي­اومده و فراموشش کرده بودم؟!

دلم ميخواست برای يک بار هم که شده تو زندگی چندتا گزينه داشتم و از بين اونها يکی رو با افتخار و غرور انتخاب ميکردم و ميگفتم اين انتخاب منه! نه تنها چيزی که باهاش برخورد کردم!

blog comments powered by Disqus